معنی پی شمردن - جستجوی لغت در جدول جو

پی شمردن(هََ تَءْ)

لغت نامه دهخدا

پی شمردن

فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش کردن — تصویر پیش کردن

پیش کردن

جلو انداختن و راندن، جلو بردن، تقدیم کردن، بستن در اتاق به حالتی که با اندکی فشار باز شود، پیش افکندن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

جلو بردن، کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان رساندن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پست شمردن — تصویر پست شمردن

پست شمردن

خوار و ذلیل پنداشتن، حقیر دانستن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پی فشردن — تصویر پی فشردن

پی فشردن

پافشاری کردن، پایداری کردن، پی فشردن، برای مثال نشاید در آن داوری پی فشرد / که دعوی نشاید در او پیش برد (نظامی۶ - ۱۰۹۸)

فرهنگ فارسی عمید

پیش مردن

(هََ ق ق)

فدا شدن کسی را. قربان او گردیدن. برخی او گشتن. برخی جان او شدن:
نه هر کس پیش میری، بیش میرد
بدین سختی غمی در پیش گیرد.
نظامی.
سرو من خوش میخرامی پیش بالا میرمت
ماه من خوش میروی کاندر سراپا میرمت.
سعدی.
برخی جانت شوم که شمع فلک را
پیش بمیرد چراغدان ثریا.
سعدی

فدا شدن کسی را. قربان او گردیدن. برخی ِ او گشتن. برخی ِ جان او شدن:
نه هر کس پیش میری، بیش میرد
بدین سختی غمی در پیش گیرد.
نظامی.
سرو من خوش میخرامی پیش بالا میرمت
ماه من خوش میروی کاندر سراپا میرمت.
سعدی.
برخی جانت شوم که شمع فلک را
پیش بمیرد چراغدان ثریا.
سعدی

لغت نامه دهخدا

تصویری از پی فشردن — تصویر پی فشردن

پی فشردن

ثابت قدم بودن، استوار کردن، پی فشاردن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از وا شمردن — تصویر وا شمردن

وا شمردن

دوباره شمردن باز شمردن، شمردن چیزی را

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پی سپردن — تصویر پی سپردن

پی سپردن

پایمال کردن، رفتن

فرهنگ لغت هوشیار

پیش کردن

بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و

بجلو انداختنراندن بجانب مقابل (مثل راندن مواشی و دواب وامتعه و غیره) : هر چه در هندوستان پیل مصاف آرای بود پیش کردی و در آوردی بدشت شابهار. (فرخی) -2 چهار چوب پیوست جانب خارجی در یک لتی بهم آوردن دو لنگه در بستن فراز کردن: (لیث)، . . بمسجد آدینه شد و

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پی آوردن — تصویر پی آوردن

پی آوردن

دنبال کردن نشان پای

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پست شمردن — تصویر پست شمردن

پست شمردن

حقیر دانستن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پاک شمردن — تصویر پاک شمردن

پاک شمردن

پاک دانستن استنظاف

فرهنگ لغت هوشیار

پیش مردن

فدا شدن کسی رابرخی جان او شدن: نه هر کسی پیش میری پیش میرد بدین سختی غمی در پیش گیرد. (نظامی)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

غالب شدن، فائق شدن، کامیاب شدنس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از پی سپردن — تصویر پی سپردن

پی سپردن

((~. س ِ پَ دَ))

پایمال کردن، عبور کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پی آوردن — تصویر پی آوردن

پی آوردن

((~. وَ دَ))

تاب آوردن، طاقت داشتن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

((بُ دَ))

پیروز شدن، کامیاب شدن، انجام دادن، اجرا کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پی فشردن — تصویر پی فشردن

پی فشردن

((پِ. فِ شُ دَ))

پافشاری، اصرار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پیش کردن — تصویر پیش کردن

پیش کردن

((کَ دَ))

فرستادن، از پیش فرستادن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بس شمردن — تصویر بس شمردن

بس شمردن

ضرب کردن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

Further

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

avancer

دیکشنری فارسی به فرانسوی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

продвигать

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

weiterführen

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

просувати

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

posuwać się

دیکشنری فارسی به لهستانی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

进一步

دیکشنری فارسی به چینی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

avançar

دیکشنری فارسی به پرتغالی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

proseguire

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

avanzar

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

bevorderen

دیکشنری فارسی به هلندی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

ดำเนินการ

دیکشنری فارسی به تایلندی

تصویری از پیش بردن — تصویر پیش بردن

پیش بردن

memajukan

دیکشنری فارسی به اندونزیایی